نقد فیلم Samaritan: فیلم ابرقهرمانی سیلوستر استالونه نمی تواند خود را نجات دهد
سامریتان نمی تواند هیچ کاری برای گسترش ژانر ابرقهرمانی انجام دهد و داستانی را ارائه می دهد که برای مخاطبان خود بسیار آشنا خواهد بود و از همین جای کار بزرگترین ضعف آن در نقد فیلم Samaritan مشخص می شود. در این مرحله، فراگیر شدن فیلمهای ابرقهرمانی موضوعی تقلیلدهنده است که باید مستقیماً به آن توجه کرد.
آنها چنان در چشمانداز صنعت جا افتادهاند که زیر ژانر فیلمهای ابرقهرمانی که به مارول یا دیسی متصل نیستند، خود به صنعت جدیدی تبدیل شدهاند. فیلمهایی مانند Chronicle و Brightburn سعی کردهاند با درجات مختلف موفقیت، بعد جدیدی به مفهوم اولیه افراد عادی با تواناییهای خارقالعاده اضافه کنند. برعکس، The Boys به طرز ماهرانهای راههایی را نشان داده است که از طریق آن میتوان این ژانر را از نظر خشونت ضمنی و لذتگرایی که بر ایده قهرمانها تأکید میکند، به نقطه شکست خود رساند.
با این حال، گاهی اوقات ارزش دارد که جنبه منفی فراگیر شدن ابرقهرمانان در فرهنگ عامه را بپذیریم، اگر فقط بین آنچه که می تواند این ژانر را عالی کند و مشکلات آن تمایز قائل شویم. سامریتان، به کارگردانی جولیوس اوری با فیلمنامه ای از Bragi F. Schut، نمونه ای از این مشکلات است، با نقد فیلم Samaritan از مجله تاپ ریتم همراه شوید!
نقد فیلم Samaritan: داستان فیلم!
سامریتان سم (جاون والتون)، پسر جوانی است که در شهر همیشه بارانی گرانیت زندگی می کند را دنبال می کند. مادر سام تیفانی (داشا پولانکو) تلاش میکند خانواده را سرپا نگه دارد، اما سم هنوز هم پی کلاهبرداری میباشد و با مجرمان ارتباط برقرار میکند. آویزان بر فراز شهر اسطوره سامریتان و نمسیس، دو برادر فوق العاده قدرتمند است که مدت ها پیش با هم جنگیدند. سامریتان شهر را نجات داد و برادرش را در این راه کشت. وقتی سم با جو (سیلوستر استالونه) ملاقات میکند، شروع به این تفکر میکند که سامریتان هنوز زنده است و میتواند شهر را از قیام فزایندهای که توسط اقدامات مردی شرور به نام کوروش (Pilou Asbæk) به وجود آمده نجات دهد.
با نقد فیلم Samaritan متوجه می شویم که این فیلم از قالب داستان اصلی خودداری میکند و داستان قهرمان اصلی خود و برادر محکوم به فنا او را در یک سکانس تیتراژ آغازین انیمیشن توضیح میدهد. از آن زمان به بعد، شهر گرانیت به دلیل ناپدید شدن قهرمانش، ظاهراً دچار آشفتگی شده است. زبالههای پیادهروها و ابری دائمی، پایههایی بصری برای یک واقعگرایی سنگآلود هستند که فیلم امیدوار است عمق آن را به ما نشان دهد. این فروپاشی شهری به کوروش فرصتی عالی می دهد تا از جمعیت شهر گرانیت استفاده کند و آنها را به شورش و خشونت سوق دهد. این بخش از داستان هرگز به هیچ وجه معنی دار گسترش نمی یابد و یکی از ضعف های فیلمنامه در نقد فیلم Samaritan می باشد.
نقش بازیگران در قوت این فیلم
کوروش با دزدیدن سلاح انتخابی نمسیس (نوعی چکش فوقالعاده که منشأ آن مشخص نیست) به قدرت میرسد، و تصور میشود که ابرشرور جدید این شهر است. قیام و شورش ها شهر را در پس زمینه فیلم درگیر می کند در حالی که سم با جو آشنا می شود و این ابرقهرمان را از شخصیت استالونه بیرون می آورد. عجیب است، اما اصلاً غیرقابل تعجب نیست که ببینیم بدجنسی به این شکل به تصویر کشیده شده است، که بر کمبود فکری که در داستان سامریتان و مضامین آن وجود دارد، تأکید می کند. اسبک در این نقش به اندازه کافی خوب عمل می کند. چهره او برای شرارت عالی است، همانطور که نوبت او در سریال درام HBO یعنی GOT و نقش های دیگری که این بازیگر همه کاره را به عنوان دشمن کامل سامریتان کرده است، نشان می دهد. با این حال، این فیلم را از طرح رنگ آمیزی که به نظر می رسد فاقد هرگونه آگاهی اجتماعی-سیاسی است، نجات نمی دهد و یکی دیگر از نقاط ضعف آن در نقد فیلم Samaritan به شمار می آید.
هم والتون و هم پولانکو در نقش هایشان هر کاری که می توانند انجام می دهند. والتون جوان در نقش سم می درخشد و استعداد خود را در Euphoria و سریال The Umbrella Academy از نتفلیکس نشان می دهد. پولانکو، که تقریباً از زمان پایان نقشش در «Orange is the New Black» تقریباً در هیچ کدام از نقشهای جنایی به درستی مورد استفاده قرار نگرفته است، یکی دیگر از داراییهای بزرگی است که به دلیل ماهیت شخصیتش در حاشیه قرار میگیرد و به نقاط ضعف این فیلم در نقد فیلم Samaritan افزوده می شود. استالونه، که قرار است ابرقهرمان مرکز فیلم باشد، با یک هودی قدم می زند و تا بیش از یک ساعت از فیلم هیچ عمل قهرمانانه ای نمی کند. این توسعه نیافته بودن کارکتر او به خودی خود یکی از بزرگترین ضعف های این فیلم در نقد فیلم Samaritan می باشد.
کلام آخر…
با نقد فیلم Samaritan به راحتی متوجه می شویم، سامریتان، که میتوانست به هر جهت جالبی برود، آنقدر شجاع نیست که به اندازه The Boys خشن یا بیرحم باشد، و همچنین سعی نمیکند مانند مارول در دو سال گذشته با نمایشهایی مانند WandaVision، قالب ابرقهرمانی را بشکند. دیدن یک فیلم دیگر از استالونه فوقالعاده ممکن است برای برخی هیجانانگیز باشد، اما فیلم به سختی به او زمان کافی برای نشان دادن قدرتهایش قبل از اوج فیلم میدهد، که در ژانر قهرمانیهای کلیشهای «نجات دهنده روز» قرار میگیرد. همچنین واضح است که استالونه خود واقعاً مشتاق این اثر نیست. در پایان نقد فیلم Samaritan، این فیلم مرتکب یک گناه بزرگ در ژانر ابرقهرمانی میشود: فکر میکند یک بازیگر برجسته با ابرقدرتهای مبهم برای جذابتر کردن فیلم کافی است، زمانی که آشکارا به چیزی بیشتر نیاز دارد.