متن ترانه هومهر آرتین به نام ماشین لباسشویی
روزی از چشمات می افتممثل سیبی که از درخت افتاد
مثل تی شرت مارک داری که
از تن خیس بند رخت افتاد
روزی از چشمات می افتم
اولین سطر نامه ی من بود
من به پایان رسید و خط خوردم
گریه اما ادامه ی من بود
توی ماشین لباسشویی تو
توی این جنگ تن به تن بی اکس
مطمئنأ شکست خواهم خورد
مثل چرک لباس از وایتکس
آرزوهای من هدر رفتند
خاطراتی که پیش از اینها مرد
از درون پوچ می شدم گاهی
مثل سیبی که کرم را می خورد
توی دستان باتلاقی تو
خاطرات خوشم فرو رفته
گوشه ی بند رخت افتادم
مثل تی شرت رنگ و رو رفته
چون پلنگ شکسته ی غمگین
پشت پیراهنم پرش کردم
با چنین وضع توی آغوشت
شک ندارم که بر نمی گردم
توی ماشین لباسشویی تو
توی این جنگ تن به تن بی اکس
مطمئنأ شکست خواهم خورد
مثل چرک لباس از وایتکس
آرزوهای من هدر رفتند
خاطراتی که پیش از اینها مرد
از درون پوچ می شدم گاهی
مثل سیبی که کرم را می خورد