متن ترانه امیرحسین صفری زاده به نام بهار دلکش
بهار دلکش رسید و دل بجا نباشداز آنکه دلبر دمی به فکر ما نباشد
در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن
که جنگ و کین با من حزین روا نباشد
صبحدم بلبل
بر درخت گل خدا
به خنده می گفت
نازنینان را
مه جبینان را خدا
وفا نباشد
اگر که با این دل حزین
تو عهد و بستی حبیب من با
با رقیب من چرا نشستی
چرا عزیزم دل مرا از کینه خستی
بیا در برم از وفا یک شب
ای مه نخشب
بت بهاری
تازه کن عهدی جانم
که بر شکستی، که بر شکستی
ز داغ حسرت در اتشم چو لاله امشب دمی نیاسایم از غمت ز ناله امشب
بیا که بی اتشین لبت ز نامرادی
عزیز من مایه نازی نغمه سازی چه دلنوازی
فکر دلها کن چاره ما کن که چاره سازی