متن ترانه آرش کریمی به نام فصل بی باران
باز بی حوصله و همدم باران شده امز فراغت سخت دلگیرو پریشان شده ام
همه شب اشک بریزم ز تمنای وصال
چه بخوانم ز غمت بی سرو سامان شده ام
حال این خانه پر از عطر فراق تو شده
باز این شعر غمین خاطره ساز تو شده
توهم از دوریمان با دل و خون شکوه کنی
چه بگویم که دلم شاعر راز تو شده
به یادم باش صدایم کن
مرا از فصل بی باران رهایم کن
به یادم باش صدایم کن
مرا از هر چه اندوه است جدایم ک
به یادم باش صدایم کن
مرا از فصل بی باران رهایم کن
به یادم باش صدایم کن
مرا از هر چه اندوه است رهایم کن