متن ترانه حمید مهاجر به نام مازوخیسمی
از وقتی رفتی نمیذارم پا تو اتاقماین مکعب کوچیک و عکساش یاده من میارن
تو روزامونو وقتای که قهر میکردی بام
میگفتم هرجور شده باید از دلش دربیارم
الان نیستی شبارو نانس بیدارم
حتی به اسم خودمم آلرژی دارم
منه مازوخیسمی حرفاتو یادم میارم
از طرف تو واسه خودم کامنت میذارم
یه قلب سیاه واسم مونده بدون
من هنو بهونه میگیرم نیستی پلوم
تمومه فکرم هنوزم خودتیا
بیا بام تو این رابطه سمی بمون
میبینم پیشمیو دستات رو سرم
داره سر میخوره دلم میخواد حرف بات بزنم
ولی یهو دستاتو میکشی میذاری میری
منم اسمتو صدا میکنم از خواب میپرم
میشینه رو پیشونیم عرق سرد و
همه چی سرجاشه هنوز از طرف من
تو یبار باهام خوب بودی و صد دفعه بد
ولی چرا هنوز دوست دارم از ته قلب