متن ترانه محمدرضا اصیلیان به نام نباید
نباید به دست تو عادت کنمتو دستات و هم با خودت می بری
همین که بفهمی دلم پیشته
همین که ازت پر بشم می پری
نباید به چشم تو وابسته شم
تو راحت می تونی ببندیش به روم
واست کاری اصلا نداره یه روز
بگی هرچی بین من و توست تموم
تو داری از سرعادت
تو این بیراهه می پیچی
محاله از تو که روزی
بفهمی عشق یعنی چی
محاله درک دلتنگی
واسه قلبی به این سنگی
برات آسونه دل کندن
واسه موندن نمی جنگی
دو دل بودنت روشنه تو همین
چراغی که می سوزه تا من بیام
چشایی که می بندی تا می رسم
نگاهی که خوابه تو دل تنگیام