متن ترانه مهدی عطایی به نام رویای هستی
هستی چه بود، قصه ی پر رنج ملالیکابوس پر از وحشتی ،آشفته خیالی
ای هستی من و مستی تو افسانه ای غم افزا
کو فرصتی که تا لذتی بریم از شب وصالی
زهستی، نصیبم بود درد بی نهایت
چنان نی ، ندارم سر شکوه و شکایت
چرایی غمین، اقامت گزین به درگاه می فروشان
گریز از محن ، چو من ساغری بزن ساغری بنوشان
ای دل، چه زجانم خواهی
ای غم ، ز چه جانم کاهی
ترسم که جهانی سوزد
از دل چو برارم آهی
به دلم ، نه هوس نه تمنا باشد
چه کنم که جهان همه رویا باشد
بگذر زجهان همچون من
افشان به جهانی دامن
بزمم سیه اما سازم
بزم دگران را روشن