متن ترانه محمدرضا منصوری به نام دیر آمدی
قدم هایت رفیقی زیر بارانبرای شهر تنهایی من بود
شبی که چشم من در چشمت افتاد
شب مهتابی عاشق شدن بود
تمام خاطراتت مانده بامن
شبیه بغض فریادی که در مشت
شبیه زخم جان کاهی که بر دل
همین دلبسته بودن ها مرا کشت
چه دیر آمدی، بر حال زار من
غربت کشیده ام، خاک دیار من
در خواب دیدمت، ماندی کنار من
شاخه گلی شدی، روی مزار من
بیا ای عاشق افسانه پرداز
بیا ای حسرت خانه برانداز
اگر صد سال نوری بگذرد باز
درون سینه ام میماند این راز
شبیه قاب عکسی زیر آوار
در آغوشت کشیدم آخرین بار
اگر یادم نکردی در شبانگاه
به اذن عاشقی حرمت نگه دار
چه دیر آمدی، بر حال زار من
غربت کشیده ام، خاک دیار من
در خواب دیدمت، ماندی کنار من
شاخه گلی شدی، روی مزار من