متن ترانه کامران رسول زاده به نام دارچین
دژاووى همه عمرم ! دوباره رأس تنهایىکنار پنجره با باد مى پیچى و مى آیى
به خانه رنگ می پاشى، و روشن مى کنى شب را
لبت این تبّت گنگِ هزار و یک شبِ مانترا...
و خانه معبد مردى که با تو بود و بودا شد
و خانه هر چه بادا بادِ یک بوداى تنها شد
تو دستت دارچین دارد و هِل در آستین دارد
تو مى پیچى که این شب از تبارم دست بردارد
شبى که چاى دم کرده اجاقش شعله کم کرده
میان خانه مردى که راهِ خانه گم کرده
بریز این سهم از سم را، که من لبریزم از لبهات
دژاوو شو که برگردانى ام از آخرین شبهات