متن ترانه علیرضا قاسمی به نام شام آخر
این آخرین شامهنبضت تو دستامه
شمعارو روشن کن
با تو سر یک میز
توو آخر پاییز
شمعارو روشن کن
شب دلهره داره
حال دلم زاره
عطرت نمیذاره
این آخرین لبخند
این آخرین بوسه
تکرار کابوسه
هواتو کم دارم بیا نفس بکش با من بیا همگرییه من شو
تلخ و غم انگیزه حالا شمع و تماشا کن بیین اشکی که میریزه
این آخرین شامه
این آخرین لحظه
شمعارو روشن کن
بعد از تو این شبها
تکرار هر درده
شمعارو روشن کن
فکرش منو یک شب
تنها نمیذاره
قلبم درد داره
باید برم اما
روز و شبم بی تو
انگاری غم داره
اندازیه یک عمر بیا امشب نگاهم کن بازم دلشورمو کم کن
فردای من بی تو چقدر تلخو غم انگیزه دلم بغضاتو کمتر کن