متن ترانه وحید نامدار به نام ترانه
عکس کهنه ای ک از دل منهکنج قاب تو خونه گریه میکنه
خاطرات تو رو میبوسمو
باز عشق تو تو دل جوونه میکنه
تا همین الآنش من هزار بار مردم
خودمُ تا عُمقِ هر سؤالم بردم
بیش از هر هزار بار پرسیدنِ سؤالْ من نرسیدم
ک بگم درگیر چند خاطره أم
هر صدا مثل ترانه از وجودت جون میگیره
رنگ خاکستری باد از صدای نبض عشقت تو خودش میمیره
بی حد و مرز تر از باد زیبا تر از ستاره
زمزمه ی شهر شب تو رو یادم میاره
پنجره های خلوت شیشه ی دل شکسته
سکوت این حنجرهبا عشق اون شکسته
هق هق و چشم خیسم پلکای غرق
هر اشک خبر برام میارن میگن ترانه برگشت