متن ترانه صالح رضایی به نام واکسن
کاش واسه دلتنگیاواکسن بسازن یه روز
درگیره همه قلب من
ولی نیومدی هنوز
ماسک می زنم که بعد تو
خندمو نبینه غیر تو
مردنم وگرنه کار سختی نیست برام بدون تو
بس کن قطع شده برق تو چشات
وصل کن
گفتم به مادرم براش نذر کن
میشه نگیره که دعاش ؟
فرض کن !
رفتو یه شبه شد رنگ موهام برفو
یه کاری کن همش که شد حرفو
دوس داشتنت در حد یه حرف شد
حس ندارم اما بهت حس دارم
دلم گرفته برس به دادم
نیستی دلمو به کی بسپارم
بی تو هر شب خودمو حرص دادم
کشتی دلمو به گل دادم
قایقم که با تو ساحل دارم
با معرفت من بهت دل دادم
فکر می کردم تو رو کامل دارم