متن ترانه احد زارع شهرآبادی به نام بعد از رفتن شما
خدا کجایی ؟امشب دوباره، بارون غم میباره
از حال این دل کسی خبر نداره
یه قاب عکسی ازت روی دیواره
تموم هستیم؛ همین یه یادگاره
ای چرخ گرودن، دلم را کرده ای خون
بابایی من پر زده تو آسمون
مبارکش باد منزل نامهربون
بهار عمرش چه کوتاه بود خدا جون
بهار عمرش چه کوتاه بود خدا جون
از وقتی رفتی؛ شدم اسیر زندون
صدای دردام میره تا هفت آسمون
جونم رسیده به لب، آی خدا جون
که هر کلامی شده؛ یه داغ افزون
ای چرخ گردون؛ دلم رو کرده ای خون
مامانی من پر زده تو آسمون
مبارکش باد منزل نامهربون
بهار عمرش چه کوتاه بود، خدا جون
بهار عمرش چه کوتاه بود خدا جون
دردت به جونم دلم تنگ شده واست
آروم جونم دلم نداره طاقت
کابوس بی تو شده برام یه عادت
دیگه ندارم خدا یه خواب راحت
میترسه این دل بدون تو یه ساعت
بهونه ی تو شده برام یه عادت
خدا کجایی؟ جونم به لب رسیده
دنیای نامرد عزیزامو گرفته
امشب خرابم بیا برس به دادم
گلچین روزگار عجب گلی رو چیده
گلچین روزگار عجب گل آیی چیده