متن ترانه آرمان مسیحا به نام فصل نجات
من مرده بودم در قفس دادی مرا یک دم نفسهمچو مسیحا زنده شد قلب من از دست هوس
من با تو یک شاهزاده ام در انتظارت مانده ام
من دل بریدم از همه از جان خود دل کنده ام
«فصل نجات من تویی خدای مهربان تویی
ارباب صدها کهکشان فرمانروای این جهان تویی»
باران ببارد آسمان دست تو چترم میشود
ابر سیاه از بیم تو با یک اشاره میرود
قایق به ساحل میرسد حتی اگر طوفان شود
با من بمان با من بمان دریا ز تو فرمان برد