متن ترانه مهیار پسندیده به نام جراحت
نبستی زخم بالمو رفتی شدم من غرق خونتنها پر کشیدی و غمت رسید به استخون
این پرنده از غم بی کسی داره میده جون
ترکش رفتنت هنوز تو روح و جسم و تنمه
این زخم تا لحظه ی مرگ خوب نمیشه بی مرهمه
میخواستی از دنیام بهشت بسازی اما بدتر از جهنمه
از نوک قله ی دلت افتادمو پرم شکست
گرفته دورمو حصار دارم میفتم از نفس
تو فکر پروازم ولی زندونیم تو این قفس
پرم شکسته و دیگه بال پریدن ندارم
من زیر بار درد و غم دیگه دارم کم میارم
کجایی ببینی غمت آخر چی آورد به سرم
کوله باری از حسرت و تنهایی روی شونمه
به جای آسمون قفس این روزا آشیونمه
خون میچکه از بالمو من آخرای جونمه
من موندمو جراحت یه زخم کاری و عمیق
وخیمه حال من دیگه درد با دلم شده رفیق
بیا به داد من برس که زندگیم رفت زیر تیغ
از نوک قله ی دلت افتادمو پرم شکست
گرفته دورمو حصار دارم میفتم از نفس
تو فکر پروازم ولی زندونیم تو این قفس
پرم شکسته و دیگه بال پریدن ندارم
من زیر بار درد و غم دیگه دارم کم میارم
کجایی ببینی غمت آخر چی آورد به سرم