متن ترانه احمد شریفی به نام بیقراری
یه شُو بیقراری، خُشَه کِ دیاری (یک شب بیقراری خودش را نمایان کرد)وَری دل نِشَسُ، دلُم زَ هواری (بر روی دل نشست و دلم هواری زد)
مو ایگُم زَمَندُم، یو بی کِ وَبَندُم (من میگویم واماندهام، این بود که مرا در بند کرد)
دل اِیگو یو عشقِ، تو خُت گُفتَه بیذی شیرینه (دل میگوید این عشق است، تو خودت گفته بودی شیرین است)
مو وُ دل وَ جَنگیم، دو تِیمون دَوَنگیم (من و دل درجنگ هستیم، هر دو گیج و مبهوت هستیم)
یکی مَهسِ عشقِ یکی مَنگ (یکی مست عشق است یکی سرگشته)
مِن ای شِفتَه بازار، یکی مِردِ رَهیَ یکی دَنگ (دراین آشفته بازار یکی مرد راه است و یکی خام)
یه شُو بیقراری، وَ دل گُ خُماری! (یک شب بیقراری به دل گفت خماری!)
دلُم زَ هَواری بیو و َ دیاری (دلم هواری زد و گفت خودت را نمایان کن)
بُگُ تو چه داری که مَهسُم (بگو تو چه داری که مستم)
اگر تو که داری نشونیَ یارُم (اگر تو نشانی از یارم داری)
بیو تو بذه دَسَ دَسُم (بیا و دست به دستم بده)
دل و بیقراری، مو وُ تَهلَه خواری (دل و بیقراری، من و رنج و محنت)
یکی مَهسِ عشقِ یکی مَنگ (یکی مست عشق است یکی سرگشته)
مِن ای شِفتَه بازار، یکی مِردِ رهیَ یکی دَنگ (دراین آشفته بازار یکی مرد راه است و یکی خام)