متن ترانه آریاوا به نام پیر مرد
دستایِ لرزون و نحیفصورتِ خسته شو پوشوند
حقیقتِ تو آینه
قلبِِ شکسته شو سوزوند
خنده ی تلخِ پیرمرد
می گفت شکسته تر شده
عمقِ چروکِ صورتش
می گفت جوونی سر شده
دیگه کی مثلِ جوونیش
تا سحر براش بیداره
تو کدوم آغوشِ گرمی
غصه شو زمین بذاره
هیچکسو یادش نمیاد
اشکاشو می شوره بارون
راه خونشو بلد نیست
گم میشه تویِ خیابون
فصلِ خزون و دلش
تنهاتر از خدا شده
بهونه گیر و ساده تر
شبیه بچه ها شده
دیروز دلش آروم گرفت
دیگه به آرزوش رسید
از تنهایی رها شد و
بهارِ امسال و ندید