متن ترانه امیر خالقی به نام پنجره
ابرای سرخ و غروبای بهارپرم از پنجره های انتظار
نم نم بارون زده رو پنجره هام
بعد تو خیسه همه منظره هام
خاطرت سفره هفت سین هنوز
تو سرم روشنه شومینه هنوز
نیمکت کهنه بارون خوردم
پشت این پنجره انگار مردم
همه چیم رفت از این خونه که رفتی
واسه تو گذشتن آسونه که رفتی
سه بهار و دو زمستون که رفتی
حتی این پنجره میدونه که رفتی
دل صاف آسمون من گرفت
برف اومد زندگیمو کفن گرفت
بعد تو مادر بارون دلم
ابر سنگین زمستونه دلم
قاب چشم تو لب طاقچه بود
رنگ چشمای تو از یادم رفت
هرچی از یاد تو جا مونده بود
همشو بعد نگات دادم رفت