متن ترانه مسعود حاتمی به نام جاده تنهایی
تو جاده تنهاییوقتی قدم می زاری
حس می کنی شاید
غریبه ای که بوده آشنا
بیاد تورو پیدا کنه
شاید که از پشت سرت
اون که می گفت دوست داره
دست بزاره رو شونه تنهائیات
اسمتو باز صدا کنه
من اولش اصلا نتونستم
که عاشق غریبه ها باشم
شدی واسم یه آشنا کم کم
شدی همون عشقی
که می خواستم
تو جاده تنهایی
وقتی به یاد تو میفتم
هی دلم می گیره
انگار یکی بهم میگه
نگاه بکن به هر طرف
شاید که اون پیدا بشه
اونی که توی
رویاهات می میره
اما کسی نیست
همه چی تموم شده
کسی نه می بینه
نه می دونه هنوزم عاشقی
نمی دونه دوسش داری
نمی دونه تو با خودت
به سمت تنهایی می ری
من اولش اصلا نتونستم
که عاشق غریبه ها باشم
شدی واسم یه آشنا کم کم
شدی همون
عشقی که می خواستم