متن ترانه مسعود حاتمی به نام خالکوبی
روی خالکوبی دست تو اون شبپره پروانه ای پرواز می کرد
توی پاییز و باد و ابرو بارون
غمی بغض منو آواز می کرد
خواستم بگم
خیلی دوست دارم
احساسی ام تنهات نمی زارم
خواستم بگم فرصت ندادی
خواستم بگم
عمر عشق چه کوتاهه
این زندگی نیستی پره آهه
خواستم بگم اما نزاشتی
این لحظه ها چه سخت می گذره
اونی که دوسش داری
واسه همیشه تو سفره
می گفتی که
بارون و دوست داری
هیچوقت منو
تنها نمی زاری
احساسمو دادی به باد
یادت میاد
دستامو می گرفتی
رو قلب خود
اسممو می نوشتی
یادت بیاد یادت بیاد
کنار پنجره تو سایه روشن
شبا زیبا می شه
عکس تو و من
یه تصویره خیالی موند رو دیوار
به من وحشت می ده آواز رفتن
خواستم بگم خیلی دوست
احساسی ام تنهات نمی زارم
فرصت ندادی
خواستم بگم
عمره عشق چه کوتاهه
این زندگی نیستی پر آهه
اما نزاشتی