متن ترانه امیر قربانی به نام ماه خونین
آه ای ماهمرو به سوی صبح
در عرش این فرش بمان امشب
مرو ای ماهتاب ... صبح نباید برخیزد
صبح زیبا نیست...
آفتاب طلایه های خونین با خود میآورد
چشمان حریص به رنگ مس و زر میآورد
ای ماه هوشیار باش
ظهر فردا سوزان است
جن و انس می ایستند به تماشای این محشر
از سوی آسمان شرارههای آتش خواهد بارید
ای ماه تو که در طول شب بر زمین حاکمی
نمی نگری ارتش سرخ را ؟
نمیشنوی صدای رقص و آواز کوفیان را ؟
بوی تیغههای تیز آب شده چطور؟ به مشامت نمیرسد؟
خیمه های خاموش را چه
مردمان گریزان از خیمه ها به سوی ناکجا
تو که راز فردا را میدانی پس بشکن نظم نامرد طبیعت را
فردا یار اندک و دشمن بسیار
دست بر زمین است و مشک بر دندان
اینطرف گریه نوزاد بی زبان خشک دهان ... آنطرف، شمشیر به بطن شیر ژیان
آه از تیرهای بی امان ، بر دست و پای منجی لب های بی جان
زجه مظلومانه ای که سنگ را میکند خاک
فریاده :(( بزن... بر قلب بزن، بر مشک هرگز))
آه ای ماه...
در آسمان بمان...
بگذار تیره باشد فردای این صحرای خونین
تا نبیند کسی آتشی که بر جان خیمه ها میوفتد
نبیند دست یاری تبدیل به دشنه ای زهرآگین گشت
بگذار خواب باشند تمام عالم تا نشنوند صدای شیون زنان را
گوش فرا ندهند به فریاد هل من ناصر الینصرنی
بگذار خاموش باشد جهان تا نفهمد، چه سرهایی بالای نیزه میرود
فردا کشتی نجات به گل مینشیند
بگذار خاموش باشند...
خاموش...
شب فردا جامه ات به رنگ خون است...
ماهی خونین...
ماه خونین....