متن ترانه پویا بیاتی به نام فراق
مثل رودی که به دریاشدن، ایمان دارد
عشق تو، در دل
عشاق تو جریان دارد
خوش به حال دلِ آن عاشق بیتابی که
ساحل امن تو را، در دل طوفان دارد
«تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود»
خون بر این خاک فشاندی تو و میدانستی
«که زیارتگه رندان جهان خواهد بود»
هر که در بند غمت بود، ز هر غصه رهاست
با تو فهمید جهان، کعبهی مقصود کجاست
هر که احرام تو را کرد به تن، حرّ تو شد
گفت خود را بنگر، آینه در کرببلا ست
درد ما، درد فراق است، دوایی برسان
صاحب تربت خونرنگ! شفایی برسان
تشنهی آب فراتیم و اجل نزدیک است
ای شه کرببلا! کرببلایی برسان
هر چه خواندیم به غیر تو، پشیمانی شد
هر چه بردیم به جز نام تو، حیرانی شد
ما رسیدیم به نام تو و دیدیم خدا
در نگاهی ست که با شوق تو، بارانی شد
بیسبب نیست، که اینگونه لبت، بیآب است
عطشی هست که تنها به عطش، سیراب است
شمس عشقی و قمر دور قدت میچرخد
بیسبب نیست، اگر ماه تو عالمتاب است
خاک ما از نمِ این اشکِ بهاری، گِل شد
خون تو، بر گل ما ریخت و نامش دل شد
ما چرا دور ضریح تو نچرخیم؟ حسین!
در طوافی که خودِ قبله به تو مایل شد
درد ما، درد فراق است، دوایی برسان
صاحب تربت خونرنگ! شفایی برسان
تشنهی آب فراتیم و اجل نزدیک است
ای شه کرببلا! کرببلایی برسان