متن ترانه پیوند به نام بانوی ناشناس
از سنگ سار لحظه هااز جاده های بی عبور
تو اسم رمز هر شبی
تو این روزای سوت و کور
از اولین نگاه تو
تو قاب خالی چشام
تا بغض بی تو در من از
شب گریه های بی صدام
می ترسم از این سایه ها
از این شب ستیزه جو
نه راه برگشتی برام
نه راهی مونده پیش رو
بانوی ناشناس شب
ازم همین مونده و بس
همین صدای بی صدا
توو هرم آخرین نفس
تو آخرین منظره ای
توو چشم خیس پنجره
فرصت فریاد ِ سکوت
توو انسداد حنجره
داغی یک حادثه ای
توو کوچه های شهر شب
یخ سیاهی می شکنه
با یه ترانه روی لب