متن ترانه امیر چاوشی به نام عاشق شیرین خد
دو خواجه به یک خانه شد خانه چو ویرانهاو خواجه و من بنده شد خانه چو ویرانه
ای حلقه زن این در در باز نتان کردن
زیرا که تو هشیاری هر لحظه کشی گردن
گردن ز طمع خیزد زر خواهد و خون ریزد
او عاشق گل خوردن همچون زن آبستن
کو عاشق شیرین خد زر بدهد و جان بدهد
چون مرغ دل او پرد زین گنبد بیروزن
بی او نتوان رفتن بیاو نتوان گفتن
بی او نتوان شستن بیاو نتوان خفتن
این باید و آن باید از شرک خفی زاید
آزاد بود بنده زین وسوسه چون سوسن