متن ترانه صدرا راثی به نام یار زیبا
میرسم مرز جنون با آن نگاهت ای یار زیبادلبری کردی وبردی قلبِ ما را، ایخوبِدلخواه
ایکه اینجان و دلم دربند چشمای توست
شادیه حالِ من از خنده ی لبهای توست
نغمه شیرین تو دلیل آرامش جان
دست من بردامنت نظریکن مهربان
در دلم ترسِ نبودت، خانه کرده،
جانا کجایی
همچو یعقوب سویِ چشمانم برفته،
شاید بیایی
ای تو پنهانی ترین دلتنگیه من،
بازآ چرا مارا نخواهی
دادهام جانم تمام عمر خود را،
دیگرچه خواهی
مندرایندنیابهجزعشقتندارمدلخوشی
آخرش ازغصهاینعشقمراتومیکشی
شهربهشهرکوچهبهکوچهگشته ام عطرتورا
شایدعشق آخر رسانددست مندست تورا