متن ترانه رامین پرستش به نام قصه گوی سابق
نگاهت میکنم جانمنگارم میشود باشی
تو این حال و هوای سرد
تو گرمای دلم باشی
نگاهت عالمی دارد
که باعث میشود آدم
مثال لیلی و مجنون
به فکر دلبرش باشد
جان برایت می رود
دل برایت میتپد
این دوتا چشمان من
در پی تو می دود
من همان قصه گوی سابقم
تو بمان با دلم که صادقم
از غم دوری تو فارغم من
من پر از احساسم
تو خوده بارونی
از توی این چشمام
حرفامو میخونی
تو صدای قلبی
من دوای دردم
تو بمونی پیشم
من دورت میگردم
من همان قصه گوی سابقم
تو بمان با دلم که صادقم
از غم دوری تو فارغم من