متن ترانه محسن چاوشی به نام ضمیر خودسر
طبعاً همه خشک است ، حقیقتشیرین شوَم از ، شهدِ شکوهت
ای خسرویِ شیرین دهنان ، قندِ دمادم
پُر ساز رگِ نی شکرم را
مُردابِ مرا زنده کن ای دوست
از چشمه ی صافَت بدهم تا
سیراب شوم ، جان به کف آرم
تقدیم کنم پا و سَرم را
چون پست رود ، رحمتِ جانان
ما پست رویم ، تا که ببارد
بر چهره ی ما ، رحمتِ باران
دریاب زمینِ لاغرم را
نابابِ مرا باب کن ای دوست
تا بال شوم سویِ تو آیم
آزاد شوم از دو جهانت
دریاب ضمیرِ خود سَرم را
حق القدمت را ، با جان دهم ای دوست
دریاب تنم را ، دریاب سَرم را
حق القدمت را ، با چان دهم ای دوست
دریاب تنم را ، دریاب سَرم را
حق القدمت را ، با جان دهم ای دوست
دریاب تنم را ، دریاب سَرم را
حق القدمت را ، با جان دهم ای دوست
دریاب تنم را ، دریاب سَرم را
حق القدمت را ، با جان دهم ای دوست …