متن ترانه سالار عقیلی به نام باران بهاری
من تشنه و پژمردهتو باران بهاری
من تشنه و پژمرده
تو باران بهاری
گل کن که در این ثانیه ها
عشق بکاری
گل کن که در این ثانیه ها
عشق بکاری
آه ای تو که
در هرچه دل تنگ نشاطی
آه ای تو که در
هرچه دل تنگ نشاطی
یک لحظه مرا باش
یک لحظه مرا باش
درا از در یاری
من مانده ام و یاد شب
آشوب نگاهت
من مانده ام و یاد شب
آشوب نگاهت
دیگر نه امیدی
نه پناهی نه قراری
دیگر نه امیدی
نه پناهی نه قراری
گفتی نه و گفتی نه
و عمری سپری شد
یک بار
پذیرای دلم باش که آری
من سوخته ام
کار من از کار گذشته است
من سوخته ام
کار من از کار گذشته است
تا تازه شوم کاش
بر این داغ بباری