متن ترانه بابک رسولی به نام جانم باش
از کدام رَه رَوَم آیَتی جُز تو بینمهمگان میگویند عاقبت عشق اینست
کَس نباشد جُز من مَحو تو یا درگیرت
که رِسَد جان به لَب تا که شَوم نزدیکت
نظری جُز به زُلفان تو بی معنی است
در دلم مِهر تو دارم این خودش گنجینست
هر دَمی باز رَوَد عشقِ تو را میخواهم
جان به جانم کنی باز اسم تو را میخوانم
•••••••••••••••••••••••••••••
جانم باش و دل بده به عشق من
عاشقتم تا ابد
درد مرا درمان کن حال مرا حِیران کن ای عشق
گر طبیبم بِشَوی مونِس جانم بشوی هرچه دارم شود از تو
تا تویی تا سور است به دو دیده نور است مینویسد قَلَم از تو
••••••••••••••••••••••••••
گَر طَلَب مِهر کُنی مَکتَب عُشّاق شَوَم
به رَهِ جامِ نِگاهَت مَست و هوشیار رَوَم
هر کلام و سخنی از تو به دل میشیند
جُز زِ گُل زیبا تر از تو سخن نشنیدم
••••••••••••••••••••••••••
جانم باش و دل بده به عشق من
عاشقتم تا ابد
درد مرا درمان کن حال مرا حِیران کن ای عشق
گر طبیبم بِشَوی مونِس جانم بشوی هرچه دارم شود از تو
تا تویی تا سور است به دو دیده نور است مینویسد قَلَم از تو
