متن ترانه امین مهران به نام زندان
رفیق دیرینه کجایی پشت من خورده به خاکبیا که بعد از تو دگر نمانده ام خواب خوراک
به سر رسید تاب و توانم ای همه عشق و هیجانم
بیا که بی تو من دگر جهان بی هویتم دهی دوباره فرصتم کاش
ز ناملایمات تو چو قاب بی نگاریم قرار بی قراریم باش
برگرد و حالم را ببین حال مریضم
برگرد و این دیوانه را دریاب عزیزم
من با خودم دائم در این جنگ و ستیزم
باز این شب تارم چرا پایان ندارد
چشم حسودان تو کور گردانماسپند
دور سرت زیبای من شیرین تر از قند
زندان اگر این است و عشق تو همیم بند
دیوانه هیچ ترسی ازاین زندان ندارد
بی تو در این دریای طوفانی اگر من ناخداهم باشم کارم تمام است
که حتی گرگ باران دیده و سرو پا ادعاهم باشمکارم تمام است
برگرد و حالم را ببین حال مریضم
برگرد و این دیوانه را دریاب عزیزم
من با خودم دائم در این جنگ و ستیزم
باز این شب تارم چرا پایان ندارد
چشم حسودان تو کور گردانماسپند
دور سرت زیبای من شیرین تر از قند
زندان اگر این است و عشق تو همیم بند
دیوانه هیچ ترسی ازاین زندان ندارد