متن ترانه افشین اخوان به نام مرد سه زنه
مرد سه زنه ای بودم منشیرنرینه ای بودم من
حس پادشایی داشتم
بروبیایی داشتم
ولی دماری ازم دراومد
روزپادشایی سراومد
بدرفت و بدتر اومد
رنگ و وارنگ بود اوضاع
شهر فرنگ بود اوضاع
شیرنرو سه تا ماده
کوچیک و بزرگ و ساده
((ولی دماری ازم دراومد
روزپادشایی سراومد
بدرفت و بدتر اومد))
آدما بهم می گفتن
درگوشی می شنفتن
عشقی ک می کنه این مرده
فتحعلی شاه نکرده
((ولی دماری ازم دراومد
روزپادشایی سراومد
بدرفت و بدتر اومد))
سه تیکه شد وجودم
من دیگه خودم نبودم
نه عشق پاک و گرمی
هرکی به فکر سهمی
عاطفه های زخمی
عمروپول و اعصابم رفت
واسه یه قمار هچل هفت
تو انتهای بازی همگی شدیم ناراضی
من و همسرای موازی
((خلاصه دماری ازم دراومد
روزپادشایی سراومد
بدرفت و بدتر اومد))
زندگی با سه چهارتا زن اولش چقد قشنگ بود
ولی آخرش حال گیری بود
دشمنی بود و جنگ بود
حرف بقیه رو رها کن روزگار من و نگاه کن
((ببین دماری ازم دراومد
روزپادشایی سراومد
بدرفت و بدتر اومد))
((آقا دماری ازم دراومد
روزپادشایی سراومد
بدرفت و بدتر اومد))