متن ترانه محمد مفرد و محمد افشار به نام تو خدای بی نیازی
من اگرچه تیره خاکمدل کیست برگ وسازم
به نظاره ی جمالی
چوستاره دیده بازم
به هوای زخمه ی تو
همه ناله ی خموشم
توبه این گمان که شاید
زنوا فتاده سازم..
به ضمیرم آنچنان کن
که زشعله ی نوایی
دل خاکیان فروزم
دل نوریان گدازم
تب و تاب فطرت ما
ز نیازمندی ما
توخدای بی نیازی
نرسی به سوزوسازم
به کسی عیان نکردم
زکسی نهان نکردم
غزل آنچنان سرودم
که برون فتاده رازم