متن ترانه امیر شافعی به نام حضرت باران
گاه بیا دیدن ازین خانه کنیاد ازین عاشق دیوانه کن
دست بکش بر سر تنهاییم
حال پریشان مرا شانه کن
ابر شو بر خاک نگاهم ببار
قطره ی اشکی به مزارم ببار
بی تو بیابان شده این پیکرم
حضرت باران به سرابم ببار
بوسه منم،لعل لب یار کو؟؟
دیده منم ،نرگس بیمار کو؟؟
خیره شدم تا که ببینم تورا
برکه منم ماه شب تار کو؟؟
رفته ای از دور تماشا شوی
هم قدم ساحل و دریا شوی
هیچ نماند بعد تو بر روی من
کاش دمی ایینه ی ما شوی
عطر تو بر پیرهن کوچه ماند
هرکه رسیده غزلی مست خواند
اتش این شعله در اغوش من
داغ به جان دل شیدا نشاند