متن ترانه امیر تسلیمی به نام جان من
از صدایت اندکی در گوش پنهان می کنماینچنین زخمی که بر دل مانده درمان می کنم
آرزویم بود در باران تو را بوسیدنت
در خیالاتم تو را من بوسه باران می کنم
«جان من
عشق من
بی سبب هر شب در این تب قلب این دیوانه سوخت
جان من
عشق من
یک نفر با چشم تر چشم بر در این خانه دوخت»
عقل و احساس مرا دست به گریبان کرده ای
با خودم می جنگم و سر در گریبان می کنم
در کدامین نقطه ی شهری که دارم شب به شب
فکر خود را کودک ولگرد تهران می کنم
«جان من
عشق من
بی سبب هر شب در این تب قلب این دیوانه سوخت
جان من
عشق من
یک نفر با چشم تر چشم بر در این خانه دوخت»